Peace



مادربزرگم تعریف میکرد دختری به نام صنم عاشق سرسخت یک دکتر شده بود صنم دختری بدبخت و شیرین عقل بود دکتر هم تنها پزشک محل که اصلا هیچ توجهی به صنم و بهتر از صنم ها نداشت این دختر بدبخت همیشه اولین مریضی بود که درمطب دکتر مینشست و اخرین نفری بود که خارج میشد وبرای اینکه سرگرم باشدبا قلاب کلاه میبافت روزی دوستانش برای اینکه اورا فیلم کنند بهش گفتن رسم است عاشق برای معشوق شعری بگوید و مراتب عشقش به طرف بیان کند تو هم شعری بگو تا دکتر به تو توجه کند صنم پس از کمی فکر گفت :کلاهی دادم برای یارم بدوزم که وقتی جابدوزم توش ب*وزم

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

gilan360 معرفت زاویه وبلاگ لاله زار آنلاین هواتو کردم amiralisohrabi pchrayanak همسفران نمایندگی کرج April رادان دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.